مـاهـانمـاهـان، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

تقدیم به دستهای کوچکی که بزرگترین بهانه ی زندگی من است...

برگشتم 😉

1393/9/3 9:50
نویسنده : مامان مرضی :)
169 بازدید
اشتراک گذاری

امروز سوم آذر نود و سه از وقتی به دنیا اومدی تو وبلاگت چیزی ننوشتم :-( ببخشید.قول میدم دیگه بمونم و بنویسم.

شما الان ۸ ماه و ۹ روزته..قربون اون قد و بالات برم.شدی همه ی دنیامون.چقدر زندگی با تو خوبه ماهانم.من و بابایی هر لحظه که خنده رو رو لبات میبینیم همهههههه ی غمامون فراموش میشه.خدا رو شکر که هستی ماهانم.

.

.

پسر گلم شما الان چهار دست و پا میری خیییلی حرفه ای و خووووب ماشالله. به هر چی هم میرسی میخوای بلند شی و رو پاهات وایسی.دوتا دندون خووووشکل که من عاااشقشونم داری که وقتی میخندی دلمو بدجووووور میبری. 

از شیرین کاری هات بگم که دا دا میگی..با بامیگی.. ما ما گی..ته ته میگی..بقیه حروفم گاهی میگی که اینقد خوشمزه میگی که هر آن ممکنه بخووورمت تموم ‌‌‌‌شی:-) 

دست میزنی  خیلی خوب.وقتی میگم دست دست با اون خنده ی شیرینت چنان دستاتو به هم میزنی که انگااار صدتا جشن و عروسی رفتیم و یاد گرفتی.البته اولین بار دیشب خیلی خوب دست زدی و ول کن هم نبودیااا؛-)

پسرمون عااااشق بابایی ه ... من موندم این بابایی چی داره که تو اینقدددددد عاشقش شدی:-) خخخخخخ 

بابایی خیلی مهربونه تو اینو میدونی و فهمیدی که اینقد بهش وابسته شدی.

اومدم تو یه پست همه ی ای ۸ ماه نبودنمو جبران کنم:-( ولی نمیشه که .تا جایی که بتونم میام و اولین هاتو مینویسم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)