مـاهـانمـاهـان، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

تقدیم به دستهای کوچکی که بزرگترین بهانه ی زندگی من است...

هفته سی و سوم

1392/11/26 1:30
نویسنده : مامان مرضی :)
177 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر قشنگــــمماچ

عزیز دلم خوبی؟ داری به دنیای مامانی و بابایی نزدیک و نزدیک تر میشی هـــــاقلب منم که دل تو دلم نیست ماهــانم تا تو بیای و کنارم بمونی...

امروز هم که هفته ی 33 تموم میشه و وارد هفته ی 34 میشیم...ووووییییییییخیال باطل ینی میشه این روزا و هفته ها تموم بشــه و لحظه ی دیدارمون برسه؟قلب هیـــــــــــــمافسوس

فدات بشــه مامانی این روزا هم حرکتات بیشتر شده و حســابی تو دل مامانی بالا و پایین میپری...اینقــده دوس داررررررم...اینقده ذوق میکنـــم وقتی تو دلم تکون میخوریخیال باطل البته اینم بگم گاهی شیطون میشی و مامان و بابایی رو حسابی نگران خودت میکنی...این کار همیشه ت بوده هاااااا... بابایی میگه میخواد حســابی خودشو لوس کنه،و عزیــــز کنه بعد بیادماچ

گاهی شبا که از خواب بیدار میشم میبینم تو هم بیداری و داری تکون میخوری اینقده ذووووق میکنممم، به زووورم که شده خودمو نگه میدارم که ازین لحظه ها استفاده کنمخیال باطل هیچی به اندازه ی شیطونی های نقسم تو دلم بهم انرژی نمیدهقلب

هفته ی پیش که وقت دکتر داشتیم خانوم دکتر که سونو کرد گفت مشکل خاصی نیست فقط پسر مامانی یه ذره زودتر از وقتش اومده پایین. یه ذره نگران شدم که نکنه یه وقت ماهانم عجله کنه و بخواد زودی بیاد پیش مامان، گل پسرم بمون تا 4 هفته ی دیگه لااقل، که شما کــامل و تپل و مپلی بیای پیشمقلبعزیز دل مامان مراقب خودت باش که صحیح و ساااالم بیای پیشمونماچ

من و بابایی خیییییلی دوستت داریم ماهانمماچ

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

گروه طراحی سیاه و سفید
26 بهمن 92 1:45
deelamm
azra
26 بهمن 92 1:48
خدا حفظش کنه